جدول جو
جدول جو

معنی گوهر دیده - جستجوی لغت در جدول جو

گوهر دیده
(گَ / گُو هََ رِ دی دَ / دِ)
بینایی. چشم. دیده:
گوهر دیده کجا فرسوده ای
پنج حس را در کجا پالوده ای.
مولوی.
، کنایه از اشک دیده باشد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نور دیده
تصویر نور دیده
روشنایی چشم، قدرت بینایی
کنایه از فرزند عزیز
کنایه از شخص عزیز، نور بصر، نور چشم
فرهنگ فارسی عمید
(گُ هََ رِ دَ / دِ)
مخفف گوهر دیده. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ / دِ)
چیزی که گوهر در آن کشیده باشند چو رشته و جز آن. (بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(رِ دی دَ / دِ)
نور بصر. قوه بینائی. سوی چشم، کنایه از فرزند عزیز. قرهالعین. نور چشم. نورچشمی:
ای نور دیده پای که بر خاک می نهی
بگذار تا به دیده بروبیم راه را.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوهر کشیده
تصویر گوهر کشیده
چیزی که گوهر در آن کشیده باشند چون رشته و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نور دیده
تصویر نور دیده
شید دیده: در رخشگری روشنی دیده فرزند
فرهنگ لغت هوشیار